کلام در ارف

کلام

کلام به عنوان بخشی از تجربه موسیقیایی, یکی از مشخصه های بارز روش ارف - شول ورک است. ارف در آموزش،کلام را بخشی از طرح کاری اش ساخت. زیرا به نظر او رشد تدریجی از الگوهای کلامی به سوی فعالیت های ریتمیک و سپس آواز, برای کودک طبیعی تر است. او زنجیره ای را طراحی کرد که با کلام آغاز می‌شود, با بدن ضرب ها مانند دست زدن و پا زدن دامن می یابد و در نهایت با اجرا روی سازها به پایان میرسد. ارف با تبدیل شعرهای کودکانه, آواز ها, ترانه ها و حکایت های سنتی, تجربه موسیقیایی این روند را آسان کرد. از هر معلمی انتظار می‌رود از شعرهای کودکانه, حکایت ها و اسم بچه ها که برای کلاس اول شناخته شده است, استفاده کند. کودکان بر اساس الگوی ریتم این شعرها, متل ها و واژه های دیگر, موسیقی را میسازند. مثلا معلمان گاهی فهرستی از نام کوچک گروهی از بچه ها را تهیه می کنند, اعضای کلاس آنها را به ترتیبی که ریتم های جالبی بسازند, مرتب می کنند و سپس با موسیقی هماهنگ می کنند.در پایان, جمله های کوتاه میتواند از الگوهای ریتم چند اسم ساخته شده باشد.

مفاهیم

مفاهیمی مانند متر, آکسان و سر ضرب یا ته ضرب در الگو های کلامی معرفی می شوند, در دیگر فعالیت ها تقویت و سپس در یک جمله موسیقیایی تمرین می شوند. مثلا مفهوم کانن به نحوی بسیار چشمگیر در تمام فعالیت های کلامی گنجانده شده است. گروه های کودکان یک عبارت یا جمله ای را که از ریتم های جذاب و متنوع ساخته شده است می خوانند. از این فکر در یک دایره استفاده کنید, گروه اول شروع می کند و در یک نقطه, هنگامی که تضاد ریتمیک مشخص است, گروه دوم شروع می کند. گروه سوم هنگامی شروع می کند که گروه دوم به نقطه از پیش مشخص شده برسد. کودکانی که در روند خلاقه جلو می افتند, تنوع بی پایانی از واژه ها, جمله ها و متل های آشنا شعرها را می‌سازند که می‌توان از آنها در روند آموزش استفاده کرد.

در حالی که آنها نام مکانها, رنگ ها, روزهای هفته, گلها و مشابه اینها را یاد می‌گیرند, می‌توانند از این کلمه ها در الگوهای تکرار شونده یا ترکیب های جذاب استفاده کنند. در صورتی که ریتم های پیچیده یا غیر معمول در قالب الگوهای کلامی معمولی ارائه شوند و کودک از قبل با آنها آشنا باشد, نباید از استفاده از آنها اجتناب کرد. کودکان به اندازه کافی انعطاف پذیر هستند تا به راحتی با چند ریتمی ها یا کاربرد همزمان چند ریتم در وزن های مختلف سازگار شوند, آنها می‌توانند این پیچیدگی ها را به راحتی کار با قالب های ریتمیک معمولی بپذیرند.

هنگامی که معلم ریتم واژه ها را بصورت نت نویسی شده ارائه می کند, باید دقت کند این ریتم ها به درستی اجرا شوند. همچنین باید توجه داشت که ریتم های طبیعی کلامی نباید با تاکید بر قالبهای زمانی از پیش آماده, به شکل اشتباه در بیایند. مثلا وقتی هدف, نشان دادن نسبت میان زمان نت ها زمان نام‌ها یا دیگر واژه هاست, این نکته مهم است که یکی به خاطر دیگری تغییر نکند. اگر نام های تک سیلابی مثل سام و آن برای نمایش کشش نت گرد استفاده شوند, کشش طبیعی یا زمان تلفظشان از بین میرود.هنگام آموزش آواز به صورت پیوسته, دست زدن یا پا زدن, آواز خوانی و یا اجرای ریتم هایی که با کلام ارائه شده اند, معلم باید مطمئن شود که ریتم مشخصی به صورت دقیق و مداوم اجرا می شود. این عمل نباید مانع از تجربه یک شب احتمالات ریتمیک جایگزین شود. در حالی که بچه ها مفاهیم ریتمیک را با کمک کلام می آموزند, شاید ایده های اساسی دیگری هم به صورت مشابه ارائه شوند. جمله بندی, کیفیت دینامیکی, استاکاتو و لگاتو می توانند از این راه درک و فهمیده شوند. دستیابی به فهم فرم موسیقی – تکرار , تضاد, دوتایی ساده, سه تایی و فرم روندو – نیز میتواند با کمک فعالیت های کلامی رشد کند.

زمانی که برای اولین بار در یک متن موسیقیایی با مفاهیمی کاملا دشوار مواجه می شویم, جایی که ملودی, دینامیک ها و دیگر رویدادهای موسیقیایی همزمان رخ می دهند, می‌توانیم این مفاهیم را از راه ریتم واژه ها با موفقیت تفهیم کنیم و سپس آنها را به متن موسیقیای کوتاه شده انتقال دهیم. ترکیب الگوهای کلامی با بدن ضرب ها - که صداهای ایمایی نیز نامیده می شوند - مثل دست زدن, پا زدن, بشکن زدن و روی زانو زدن موجب تقویت مفاهیم ریتمیک میشود. در مثال زیر الگوی نت های چنگ که توسط گروه اول با دست زده میشود می‌تواند به کمک ریتم واژه ی «forbidden»ارائه شود.

آوازخوانی

کلام, زمزمه هر چیزی که به طور موزون تکرار شود و آواز, همه حلقه هایی از یک زنجیره ی واحد هستند. تجربه های آواز خوانی به طور مستقیم از کلام منتج می‌شود؛ بنابراین ریشه ی ملودی از ریتم است. کودک واژه های منفرد, جمله ها و شعرهای قافیه دار مهدکودک را می خواند. این الگوهای ریتم را با دست زدن اجرا می کند و سپس آنها را روی ساز اجرا می کند. کودکان می فهمند که صدایشان به آوازی که میخوانند , زیر و بم می شود. در این مرحله, حرف زدن تبدیل به آواز خوانی می شود. اینک, کلام و آواز تقویت شده هر یک دیگری را در جریان تجربه ی آموزش تکمیل می‌کند. اولین تجربه های آواز خوانی مانند نوازندگی است؛ بچه ها در ردیف های پس و پیش نام های همدیگر را می خوانند. بازی های خواندن برپایه قافیه ها شکل می گیرد. معلم این فعالیت‌ها را برای پرداختن به مفهوم ها به کار می برد. او یک جمله موسیقیایی بی قافیه ی گسترش پذیر را میخواند و بچه ها از راه تقلید و تکرار آن را می آموزند. 

معلم از گفت و گوی آوازی حمایت و به آن کمک می کند و صداهایی را که بچه ها هنگام فراخواندن یکدیگر می سازند را با نت مشخص می کند. این صداها که روی ساز های کوک شده اجرا می شوند, به ساخت مایه‌های کار خلاق تبدیل می‌شوند. تمرین حرف زدن, موزون خوانی و دست زدن روی ریتم واژه ها, کودک را برای تجربه ترکیب ریتمهای که حالا آنها را میشناسد با ملودی آماده می‌کند. آوازهای ساده‌ای که در موسیقی برای کودکان به چاپ رسیده است معنی اصلاح«موسیقی ذاتی» ارف را نشان میدهد. این آواز ها بسیار ساده هستند و چنان آهنگین نوشته شده اند که کودکان به طور طبیعی از آنها استفاده می کنند. نمونه زیر از ساخت مایه های تکمیلی در جلد اول مجموعه موسیقی برای کودکان نشان می دهد کیک چگونه ریتم واژه ها پایه ای برای ریتم موسیقی می شود. چگونه نوسان های طبیعی زیر و بمی صدا به ساده ترین نوع ملودی گسترش می‌یابد, چگونه آوازهای همه جا آشنای سل – می (فاصله ی ٣ -٥) دوران کودکی مقدمه ای برای آواز های ابتدایی می شوند و چگونه واژه های یک آواز با رویدادهای مشابه زندگی روزانه مربوط می‌شوند.

در موسیقی برای کودکان از صفحه اول به بعد برای همراهی با ساز ها یا ریتم های بدنی یا هر دو, در قالب پارتیتور آمده اند. آن‌ها ترکیبهای سازی بدون بخش آوازی هستند, ولی جدا از آوازهای ساده ای که مثل آوازی که در بالا آمده است, هیچ آوازی بدون همراهی یا بخش های مستقل سازی نیست. توالی روشن و از پیش طراحی شده ای برای معرفی فاصله های ملودیک وجود دارد. آوازخوانی با فاصله سوم کوچک پایین رونده سل – می (٣-٥) شروع میشود. صداهای دیگر به این ترتیب اضافه می‌شوند: «لا – ر – دو» (١ – ٢ – ٦ ) برای تکمیل گام پنتاتونیک در جلد اول و بعد «فا» و «سی» (٤ – ٧ ) در جلد دوم. رپرتواری که در جلد اول چاپ شده است بیشتر شامل مثال‌هایی در گام های ماژور و مینور و نیز به همان اندازه در مدهای «دورین, فریژین, لیدین و لیدین ترکیبی» است. دلیل استفاده از مد پنتاتونیک اعتقاد ارف به تناسب بیشترین مد با رشد ذهنی خردسالان است. در این مد, بچه هامی ‌توانند به شکل همزمان و بدون دیزونانس چندین خط ملودیک را با کمترین نیازی به حرکت به طرف نت مرکزی نسبت به گامهای ماژور و مینور بداهه نوازی کنند. در دوره آموزش ارف, گام های ماژور و مینور به آینده موکول شده اند, یعنی زمانی که به طور کامل بررسی شده باشند. نتیجه منطقی در رشد بیان طبیعی کودک, درک انواعی از نسبتهای صدایی است.

مدها و گام های غیر غربی می‌توانند به همان اندازه سیستم دیاتونیک برای بچه ها طبیعی باشند. همچنین, این احتمال وجود دارد که توسعه ی صدایی به انتخاب هنرجویان چیزی ورای سنت موسیقی غربی باشد. ارائه چنین نسبتهای صدایی به رشد عالی حساسیت ملودیک و هارمونیک کمک می کند, این رشد بعدها خود را به شکل کامل در بداهه نوازی نشان خواهد داد. کودک آماده می شود تا موسیقی معاصر را نیز مانند موسیقی سنتی بپذیرد. قطعه « دیگه روز تمام شد» نمونه ای از مجموعه آوازهای پنتاتونیک ارف است. همچنین دیگر ویژگی های برنامه آموزشی او در آن نمایانده شده است. الگوهای اوستیناتو که به صورت گسترده در این قطعه ها به کار رفته است به تفکر خطی و استقلال در اجرای یکی از بخش ها در گروه نوازی کمک می کند. ترکیب چندین اوستیناتو تدبیری مرسوم است و مستلزم حضور چندین نوازنده و خواننده و تضمینی برای گروه نوازندگی است. دیگر ویژگی بارز این مثال آن است که ارف ساده ترین موتیف ها را که از خود ملودی اخذ شده, در ساختن مقدمه و همراهی به کار برده است.

او میخواست که هنر جویان از راه های مشابه موسیقی خود را بسازند. این قطعه نیز مانند اغلب آواز های آموزشی ارف, در قالبی کامل و موضوع با مقدمه و همراهی منتشر شده است ( بسیاری از آوازها, کدا هم دارند) ساز آرایی نیز ظرافت و شفافیتی دارد که در بسیاری از مثالهای شول ورک یافت می شود. همراهی های بردون به نحو گسترده‌ای در تمرین های آخر به کار رفته است زیرا پنجم های باز مانند صدای یکنواخت نی انبان به عنوان پایه ای برای ملودیهای پنتاتونیک عمل می‌کنند؛ این صدای پایه به همراهی های مناسبی برای ملودی بداهه سازی شده تبدیل می شوند. در برخی از قطعه های شول ورک, یک یا دو صدای بردون به طرف بالا یا پایین حرکت می کنند و الگوهای اوستیناتو به کمک زینت یا شکل ملودیکی که از صداهای همسایه استفاده می کنند از بردون ها فراتر می روند.

حرکت

کارل ارف می‌نویسد:« اعتقاد و هدفی که خود را به انجام آن وادار کردن احیای دوباره موسیقی از راه حرکت و حرکات موزون بود.» حرکت در رهیافت ارف با حرکت ذاتی , تعلیم نیافته , فعالیت های طبیعی و معمول همه کودکان شروع می شود. لذت این حرکت ها قابل مقایسه با لذتی است که آنها از ساختن موسیقی به روش خودشان می‌برند. چنین حرکت هایی مانند دویدن, پریدن, چرخیدن, جهیدن و خیز برداشتن - که غالب و نوعی بازی در نظر گرفته میشود - بخشی از برنامه ی ارف برای رشد موسیقیایی هستند. معلم به این حرکت ها کمک می کند و آن ها را با موسیقی مرتب می سازد و در ساخت مفاهیم موسیقیایی از آنها استفاده می کند. به عقیده ی دورتی کونتر, خردسالان همیشه از کشف حرکت به خاطر خود حرکت لذت می برند.

در اینجا فعالیت های ریتمیک زیادی هستند که بدون هیچ هدف مشخصی ارائه می‌شوند. کودک وقتی تنهاست از روی مانع فرضی میپرد, چند قدم دویده و ناگهان می ایستد, پاورچین پاورچین راه می رود و می چرخد تا سرگیجه بگیرد. او خاطرنشان می‌کند که اینها راه های موثری برای بیان احساس و یافتن امکانات ساختن حرکت هستند که متأسفانه در نخستین سالهای خردسالی محدود می شوند. آزادی و لذت کشف حرکت باید در جریان آموزش حفظ شود. حرکت و بداهه نوازی موجب پرورش خود آگاهی درخشان تری می شود و به واقعی شدن توانایی بیانی کودک کمک می‌کند. همچنین رشد قدرت درک و دریافت (احساس – شور) نه تنها به پی ریزی اساس استوار آموزشی کمک می کند, بلکه در تمام عمر از تداوم آموزش زیبایی‌شناسی حمایت می کند. « برخی از قطعه های موسیقی موجب واکنش طبیعی در قالب حرکت می شوند که در اصل کششی است نسبت به انگیزه ای ناخودآگاه انگیزه ای که در فعالیت های کودکان وجود دارد و هنوز پرورش نیافته است.» کودکان الگوهای برای حرکت انتخاب می‌کنند و آنها را به عنوان بخشی از ساخت های اجرا می کنند که آن را می خواند و می نوازند. حرکت های آزاد و تفسیری آنها را به سوی خلق نمایش می کشاند.

بسیاری از آواز های موجود در پنجره موسیقی برای کودکان, برای باس نمایشنامه مناسب هستند و برخی دیگر به قطعه‌های سازی مربوط می‌شوند که که می‌توانند به خوبی با حرکات موزون همراه شوند. ۴ بدن ضرب ( دست زدن, پا زدن, بشکن زدن و روی زانو زدن ) کاربردی چندگانه دارند. این ساز های بدنی به واسطه حرکت و شنیده شدن شان به کودکان در درک و فهم ریتم ها کمک می‌کنند, از آنها برای همراهی آواز خوانی و سرود خوانی استفاده بسیار میشود؛ ساز های بدنی, تمرین برای اجرای ریتم و رشد مهارت ای هستند که بعدها به اجرای سازهای کوبه ای منتقل میشود. میتوان به واسطه ریتم های بدنی و دیگر حرکت ها, مفاهیم بنیادین فرم موسیقی را ارائه داد. مثلا, یک الگوی دست زدن و پا زدن, می تواند یک «تم» شود. همین الگو/ تم می تواند تکرار شود, تغییر کند , از آخر اجرا شود, به صورت آنتی فونال ( اجرا یا خوانش هر قطعه ی موسیقی که جمله های آن توسط دو گروه مستقل به طور متناوب ) اجرا شود , یا به عنوان پایه ای برای روندو مورد استفاده قرار گیرد.

در برنامه تربیت معلم انستیتو در سالزبورگ, بخش عمده برنامه آموزشی شامل درسهایی در مورد جنبه‌های گوناگون حرکت است. حرکت در – شول ورک از نرمش موزون دالکروز اقتباس شده است, اما بر خلاف دالکروز, تمرکز ازلیان روی تمام یا بیشتر تمرین های موسیقیایی نیست. کودکان از حرکات موزون استفاده میکنند تا موسیقی ای را که می شنوند به شیوه خودشان شرح دهند؛ آنان تمرین های دقیقی را می آموزند که در آن ها از ریسمان, توپ و وسایل دیگر استفاده می شود. الگوهای مشخص ریتم, سرعت ها و کیفیت دینامیکی به واسطه حرکت و معرفی می‌شود و کودکان فرصت می یابند تا برای واکنش به موسیقی, هرچه بیشتر حرکت های ترکیبی را بداهه سازی کنند.